سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چرا دعاهایم مستجاب نمی شود {موانع استجابت دعا}

ارسال  شده توسط  مجتبی محجوب در 88/8/14 10:27 عصر

 

 

چرا دعاهایم مستجاب نمی شود؟{موانع استجابت دعا}

 

 

 

اینکه بعضی می گو یند ما دعا کردیم ولی مستجاب نشد ،این عدم استجابت می تواند علت های بسیاری داشته باشد که ما به برخی از انها اشاره می کنیم:

اول:جایی که انسان دعا کرده ولی سعی وتلاش در مقصود ومراد خود نمی کندوبه خیال خودش خداوند با صرف دعا مشکلش را حل می کند،چنانکه در روایت بدان اشاره شده :امام صادق علیه السلام فرمود یکی از کسانی که دعایشان مستجاب نمی شود فردی است که در خانه خود نشسته ومی گوید خدایا به من روزی بده،پس خدا به او می گوید :ایا من تو را به طلب وتلاش امر نکردم؟ عده الداعی ابن فهد حلی 169.      

دوم:جایی که انسان نعمتی را اسراف یا ناشکری وکفران کرده و  یا در ان قناعت نکرده،در این صورت اگر ان را دوباره از خداوند بخواهد دعایش مستجاب نخواهد شد،به عنوان مثال  در روایت امده،امام صادق علیه السلام فرمود:از کسانی که دعایشان مستجاب نمی شود کسی است که مال ونعمتی داشته وان را از بین برده ودرست مصرف نکرده سپس دوباره دعا می کند ،خدا به او می گوید:ایا من تو را به میانه روی وقناعت واصلاح امر نکردم؟ عده الداعی ابن فهد حلی ص 169

سوم:جایی که انسان سو ظن به استجابت دعا داشته باشد یعنی در زمان دعا در فکر وخیال خود به دلایلی گمان به مستجاب نشدن دعا دارد که خود این گمان از موانع استجابت دعا ست،چنانکه مروی است در مورد فرعون که خداوند فرمود:ای موسی وقتی که فرعون در دریا غرق می شد تو را خواند وتو او را نجات ندادی چون تو خلقش نکردی، اما اگر مرا صدا می زد من اورا نجات می دادم. عیون اخبار الرضا 2/78 ودر حدیث قدسی است که خداوند فرمود:من نزد گمان بنده خود هستم پس گمان وظن خود را به من نیکو گردانید.وسائل الشیعه 15/231   

چهارم:اینکه اگر انسان بدون توجه وحضور قلبی وبا قساوت قلب دعا کنددعایش مستجاب نخواهد شد. امام صادق علیه السلام فرمود:خداوند دعای کسی را که بدون توجه قلبی وبا قلب قسی وتاریک دعا کند مستجاب نخواهد کرد.اصول کافی 2/473و474   

پنجم:از مورد دیگری که دعا مستجاب نمی شود اینکه شخص فقط در مواقع بلایا ومصیبات ومشکلات خدا را می خواند و دراوقات سلامت وفراخی نعمت دعا نمی کندو یا خدا را فراموش می کند.امام صادق علیه السلام می فرماید :کسی که همیشه دعا می کندوخدا را می خواند، اگر دعا کند دعایش مستجاب خواهد شدوملا ئکه می گویند صدایش اشناست. کافی 2/472  

ششم: خوردن مال حرام سبب عدم استجابت دعاست و انسان باید مراقب لقمه وکسب خود باشد که از چه راهی بدست می اید.امام صادق علیه السلام فرمود:کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود باید کسبش از راه حلال باشد.وسائل الشیعه 7/84

هفتم:مقدم و یا موخر نبودن دعا به صلوات که از امام صادق علیه السلام مروی است:دعا در حجاب می ماند ومستجاب نمی شود تا هنگامی که شخص بر محمد وال محمد صلی الله علیه واله صلوات بفرستد.کافی 2/491    

اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا

 


انکار معاد واخرت مساوی با انکار عقل

ارسال  شده توسط  مجتبی محجوب در 88/8/14 11:57 صبح

 

انکار معادواخرت مساوی با انکار عقل

اگر کسی منکرمعادوروز قیامت واخرت باشد کمترین اشکالی که متوجه اوست این است که درمقابل موازین عقلی ایستاده،وما بایک مثال ساده مطلب را توضیح می دهیم:

فرض کنید شخصی می خواهد به سفری برودودر هنگام رفتن عده کمی به او می گوینددرراه مقصد شما راهزن های ادمکش وجوددارداز این مسیر نرویدولی دیگران می گویند نه همین راه مسیر خوبی برای مقصد شماست مادراین مورد اگرچه عده کمی به ماهشدار داده اند ولی حداقل احتمال خطررا می دهیم ویا از راه دیگری می رویم یا احتیاط می کنیم ومی گوییم احتیاط شرط عقل است ویا به قول عقلا دفع خطر احتمالی عقلا واجب است.این مساله عینا در موردمعاد واخرت مطرح می شودبدین صورت که اگرچه شاید عده زیادی منکر اخرت باشند ولی عده ایی از انسانها مانند انبیا و اولیا از ان عالم خبر داده اندوبه ما اگاهی داده اندبنابر این حداقل این است که عقل ما احتمال وجود معاد واخرت را می دهدواگر ما معتقدبه اخرت نباشیم وهر طوری که دلمان خواست زندگی کنیم و توشه ایی ازاین دنیا برای جهان اخرت ومعاد خود  برنداریم ،احتمال ضرر وخطر می روددر صورتی دفع خطر وضرر احتمالی را همه عقلا واجب می دانندوبقول روایات در مقابل منکرین معاد،حداقل استلالی که می توان کرد این است که اگر اخرتی وجودداشته باشد که به هزارویک دلیل عقلی وجود دارد، ماضرری نکرده ایم بلکه خسران وعذاب ابدی برای منکرین معاد خواهد بود،واگرهم معاد واخرتی در کار نباشد باز هم ما ضرری نکرده ایم بلکه زندگی ارام با معنا وعاقلانه ایی را پشت سر گذاشته ایم .

 


خلفای ثلاثه {ابوبکر عمر عثمان}در قران

ارسال  شده توسط  مجتبی محجوب در 88/8/12 11:11 عصر

 

خلفای ثلاثه {ابوبکرعمر عثمان}در قران کریم

فرقه ناجیه امامیه طبق نصوص ومتواترات بسیار قرانی وروایی معتقد به امامت وخلافت بلافصل امیرالمومنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه میباشدکه درکتابهای علمای شیعه مانندالغدیر علامه امینی بدان اشاره شده است.

ما دراین نوشته مختصر،مطلب علمی را که دلالت برعقاب وعذاب خلفای ثلاثه درقران کریم امده بیان می کنیم که سندمطلب همان علمیت واستحکام متن ان است.

زمانی یکی از شیعیان بایکی ازبرادران اهل سنت مناظره می کردند که ان سنی می گوید این مطالبی که تومیگویی استدلال از قران نیست،اگرمی توانی ایاتی ازقران رااستدلال کن وبیاور وازانجایی که ان شیعه پیرمردی بی سواد بودازاستدلال به قران عاجز می شودوبحث وگفتگو به پایان می رسد.چند روزی راان پیرمرد شیعی با ناراحتی می گذراندتا اینکه شبی در خواب پیامبرصلی الله علیه واله وسلم  را می بیندوهمان جریان خودراباان سنی عرض می کندواینکه نتوانسته ازقران ایه ایی بیاورد،حضرت می فرمایدبا این ایه استدلال کن: "انا من المجرمین منتقمون"سجده22یعنی مااز مجرمین وگناه کاران انتقام می گیریم.

ان شخص شیعی می گویدمن عرض کردم چگونه به این ایه استدلال کنم؟حضرت فرمودعددابجدی حروف این ایه هزارودویست ودو1202   میباشدوعددابجدی حروف اسمای خلفای ثلاثه{ابوبکر،عمر،عثمان} نیز هزارودویست ودو 1202 میباشد که دلیل است بر اینکه این سه نفر مصداق این ایه میباشند.   

بایدتوجه داشت که این مطلب یکی از بزرگترین ایات قرانی والهامات غیبی ودلایل عقلی بر رد وبطلان وعذاب خلفای ثلاثه میباشدوما حروف ابجد وعدد ان رادر ذیل مطلب می اوریم تا اگر کسی خواست خودش عدد حروف ایه واسما ثلاثه را محاسبه کند.

ابجد،هوز،حطی،کلمن،سعفص،قرشت،ثخذ،ضظغ –که عددشان به ترتیب عبارت است ازالف1-ب2-ج3-د4-ه5-و6-ز7-ح8-ط9-ی10-ک20-ل30-م40-ن50-س60-ع70-ف80-ص90-ق100-ر200-ش300-ت400-ث500-خ600-ذ700-ض800-ظ900-غ1000

انا من المجرمین منتقمون=1202

ابوبکر،عمر،عثمان=1202

 


بیست سال جز قران تکلم نکرد

ارسال  شده توسط  مجتبی محجوب در 88/8/12 2:13 صبح

بیست سال جز قران تکلم نکرد

 

 مبارک می گوید:سالی که به قصد حج به مکه می رفتم از کاروان عقب ماندم ناگاه دربیابان زن غریب وتنهایی راپیاده دیدم رفتم نزدیکش سلام کردم گفت "سلاما قولامن رب رحیم"یس58من گفتم از نوع جن هستی یا انسان میباشی؟گفت"یاایهاالانسان ماغرک بربک الکریم"انفطار6فهمیدم ازنوع انسان است گفتم تنها دراین بیابان نمیترسی؟گفت"من یتق الله یجعل له مخرجا"طلاق2گفتم توراسرگردان می بینم گفت "من یضلل الله فلا هادی له"اعراف185دانستم راه گم کرده است گفتم اراده کجا راداری؟گفت"ولله علی الناس حج البیت"ال عمران91گفتم چند روز است که دربیابان سرگردانی؟گفت"ثلاث لیال سویا"مریم11 نانی راپیش اوبردم تابخوردگفت"ثم اتمواالصیام الی اللیل"بقره183 گفتم می خواهی سوارت کنم به کاروانت برسانم؟گفت"ماتفعلوا من خیر یعلمه الله"بقره197 گفتم به عقب من سوارشوگفت" لوکان فیهماالهه الاالله لفسدتا"انبیا22 فهمیدم از سوار شدن راضی نیست چون نامحرمم شترراخواباندم تا اوتنها سوارشودگفت "قل للمومنین یغضوا من ابصارهم"نور30 روگرداندم تاسوارشد ازاوپرسیدم شوهرداری؟گفت"لاتسئلواعن اشیا ان تبدلکم تسوئکم"مائده101 {یعنی ازچیزی نپرسیدکه اگراشکارشودبدتان میاید}پرسیدم درمیان قافله چه کسانی ازبستگانت راداری؟گفت"المال والبنون زینه الحیاه الدنیا"کهف44 فهمیدم فرزندانی داردگفتم نام فرزندانت چیست؟گفت"وکلم الله موسی تکلیما"واتخذالله ابراهیم ََخلیلا"نسا124 فهمیدم دوپسربه نام موسی وابراهیم داردچون نزدیک کاروان رسیدیم فرزندانش را به نام صدازد بی درنگ فرزندانش نزدیک امدندوافسارشترراگرفتندواز تقدیر کردندمن پرسیدم شما از کدام خانواده ایداین زن رامعرفی کنیدگفتند اوفضه کنیزحضرت زهرا است بیست سال است جز قران تکلمی نکرده.عددالسنه ص712 ملا اسماعیل سبزواری                                                        

 


توانایی خداوند د رخلقت مثل خود

ارسال  شده توسط  مجتبی محجوب در 88/8/11 11:5 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

ایا خداوند قادر است مثل خود را بیافریند؟اگرقادراست چرانیافریده؟واگرقادر نیست پس قدرتش کامل ومحیط نیست.                       

  

درپاسخ باید بگوییم دردانش ترازو{منطق}وحکمت میگویندوجود شی برسه قسم است:1. واجب الوجود.2.ممکن الوجود.3.ممتنع الوجود.واجب الوجود به خداوند اطلاق میشود که وجودش برای ذاتش واجب وضروری است یعنی قائم به ذات است ودر وجودش نیاز به غیر ندارد.وممکن الوجود به ممکنات ومخلوقات اطلاق می شود که اقتضای ذاتشان نسبت به وجود وعدم مساوی است یعنی درصورت اتصاف به وجود بالذات موجود میشوند والا خیر.وممتنع الوجود یعنی شیئ که ذاتا ابای ازوجود داردوهرگز متصف به وجود نمیشودومعدوم صرف است وفلاسفه میگویند: الذاتی لا یعلل یعنی ذاتی شی عوض ودلیل اورده نمیشود وانقلاب در ذات محال است. حال با توضیح فوق میگوییم بوجود امدن مثل خداوند ممتنع الوجوداست زیراخداوند نامتناهی است ونامتناهی ونامحدود وصرف الوجود جزیکی نمی تواند باشدواستحاله ذاتی وعقلی دارد وبطورکلی برای پاسخ این سوال وشبیه این سوالات باید گفت که راسا قدرت خداوند به ممتنع الوجود تعلق نمیگیرد واین مطلب نه بجهت عدم کمال وعدم احاطه قدرت خداوند است بلکه مشکل ونقص وابای ذاتی ازممتنع الوجود است یعنی اوقابلیت ندارد وقبول فیض وجود نمیکند نه اینکه خداوند نمی تواندبلکه ابای ذاتی شی مانع است وگفتیم که انقلاب در ذات نیزمحال است.دقت کنید.این استدلال اگر  خوب تامل شود جواب بسیاری از سوالات خواهد بود.